ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو زن و دو مرد پشت میزهایشان نشستهاند، روی هر میز از کاغذها و فرمهای یکسان پوشیده شده، مراجعان یک لحظه از مقابل میزها کنار نمیروند و تلفنهای روی میز نیز پشت هم زنگ میخورد. خانم جوانی که با صدای بلند و جنب و جوش زیاد سعی میکند به کار همه رسیدگی کند، میگوید:«از چهارشنبه تا به حال اوضاعمان همین است. یک لحظه ننشستهایم. چیزهایی میخواهند و برای چیزهایی دعوا میکنند که واقعاً به ما ربطی ندارد.» مقابل او، در همین دفتر کوچک که با پارتیشن از بقیه مجتمع تجاری جدا شده، مردی موسپید روی صندلی نشسته و با کلافگی فرم تعهدی را امضا میکند:«بله، از کسبه پلاسکو هستم. چه کار کنیم دیگر؟ همین است. مجبوریم بسازیم.» کنار او، مردی میانسال نشسته است:«هنوز برآورد دقیقی از خسارتم ندارم. شاید 300 میلیون جنس را از دست داده باشم. من واحدم خیلی بزرگتر از چیزی بود که اینجا به من دادهاند.»انتهای راهروهای پیچ در پیچ و سوت و کور طبقه همکف مجتمع نور به اتاقی روشن میرسد که از دور، صدای ازدحام آن چُرت رخوت آلود پاساژ را از سر میپراند.
ادامه مطلب ...