عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه مازندران بر این باور است تنها درسی که میتوان از ارج گرفت این است که باید فضای کسب و کار را بهبود بخشیم تا بخش خصوصی وارد فعالیتهای اقتصادی شود و اجازه داد تا مدیریت این بنگاهها را بر عهده گیرد و با احساس امنیت از فضای با ثبات کشور، با نوسازی تجهیزات کهنه و فرسوده و نوآوری در شیوههای مدیریت، محصول باکیفیت و قابل رقابت تولید کند.
زهرا کریمی در این باره میگوید: مرگ برندهایی مانند ارج، آزمایش، نساجی مازندران و غیره ناشی از سیاستگذاریهای نادرستی است که متولیان اقتصادی کشور میتوانند با مرور تاریخچهیی از این نوع تصمیمگیریها درس بزرگی از مرگ زودرس برندهای کشور بگیرند. این استاد دانشگاه همچنین معتقد است؛ پیام اقتصادی تعطیلی ارج و برندهای مشابه این بود که اگر فضای کسب و کار نامساعد باشد و صاحبان سرمایه داخلی و خارجی گرایش به فعالیت بلندمدت، مولد و اشتغالزا نداشته باشند، صنعت ما رشد و توسعه نخواهد یافت و به مرگ زودرس محکوم میشود.
***
برخی منتقدان دولت تعطیلی شرکت ارج را به گردن دولت یازدهم انداختند در حالی که الان گفته میشود، شرکت ارج پس از 60سال فعالیت به حالت نیمهتعطیل درآمده است. به نظر شما مرگ برندهایی نظیر ارج در ایران چه دلایلی دارد و به لحاظ اقتصادی چه تحلیلی برای آن میتوان مطرح کرد؟
اینکه چرا ارج یا ارجهای دیگری در ایران تعطیل میشوند، دلایل گوناگونی دارد و میتوان گفت که این دلایل آنقدر در هم تنیده هستند که نمیتوان گفت فقط به یک دلیل خاصی برندهای ایران به مرگ محکوم شدهاند. مجموعه عواملی را میتوان لیست کرد که هر یک از آنان باعث غیر رقابتی شدن انواع صنایع ایران شدهاند و تا این عوامل از چنین لیستی پاک نشود، نمیتوان امیدوار بود که صنایع ما بتوانند، مسیر طبیعی رشد و توسعه خود را طی کرده و به صورت طبیعی از بین بروند.
در یک نگاه کلی میتوان گفت که رقابتی نبودن بازار، تکنولوژی قدیمی، قطع رابطه با دنیا، ثابت نگهداشتن قیمت ارز، هجوم واردات در دوره وفور درآمدهای نفتی، دخالت دولت در قیمتگذاریها، قاچاق گسترده کالاهای رقیب نامرغوب و مدیریت ناکارآمد برخی شرکتها سبب شده تا برندهای معروف کشور ورشکسته شوند. اقتصاد ایران در دوره محدودیتهای بینالمللی دچار ضربات شدیدی شد و صنایع ما نتوانستند به نوسازی ماشینآلات فرسوده خود اقدام کرده و محصولاتی را به تولید برسانند که حاصل بهرهوری بالا و تکنولوژی روز دنیا باشد. به همین خاطر است که برخی صنایع کشور به مانند یک بیمار سرطانی رفتهرفته نحیف و نحیفتر از گذشته شدند و در نهایت با توجه به کم شدن تقاضا و پایین آمدن ظرفیت تولید، سطح درآمدشان کاهش یافت و با توجه به اینکه دخل و خرجشان به هم نمیخورد، تعطیل شدند.
آیا فضای کنونی که مبتلا به رکود شده را میتوان باعث تعطیلی ارج دانست؟
این عوامل بهطور مستقیم و غیرمستقیم با هم ارتباط دارند و به همین دلیل است که بر اثر رکودی که اقتصاد ایران با آن مواجه شده، بنگاهی به مانند ارج تاب توان خود را از دست داده و دیگر قادر به ادامه فعالیت نیست. البته این موضوع را در نظر داشته باشید که مرگ ارج یکباره رخ نداد و در دولت قبل به سبب پمپاژ درآمدهای نفتی و ثابت نگهداشتن قیمت ارز واردات کالا به تولید چربید و تولیدکنندگان بازار خود را از دست دادند و رفتهرفته به لحاظ مالی نحیف شدند و در رکود اخیر هم جان به جان آفرین تسلیم کردند. رکود فعلی در واقع به مانند این بود که بیماری در کما باشد و شما میزان اکسیژن آن را کم کنید. معلوم است که مرگ آن زودتر فرا میرسد اما اگر این رکود هم وجود نداشت، با تداوم سیاست نرخ ارز ارزان و قاچاق گسترده کالا، ممکن بود که با دوپینگ درمانی و تزریق برخی منابع مرگ این برندها به تعویق بیفتد اما این امکان وجود نداشت که آنها احیا شده و به دوره اوج خود بازگردند. درسی که از این اتفاق میگیریم، این است که باید فضای کسب و کار را بهبود دهیم تا بخش خصوصی وارد فعالیتهای اقتصادی شود و اجازه دهیم تا مدیریت چنین بنگاههایی را بر عهده گیرد و با احساس امنیت از فضای با ثبات کشور، با نوسازی تجهیزات کهنه و فرسوده و نوآوری در شیوههای مدیریت، محصول باکیفیت و قابل رقابت تولید کند.
سیاستهای ارزی و اصولا سیاستگذاریهای کلان اقتصادی تا چه اندازه بر ناکارآمدی و از بین رفتن توان رقابتی بنگاهها تاثیر گذاشته است؟
اگر تاریخ اقتصادی کشور در دوره معاصر را مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که درآمدهای ارزی کشور در دو مقطع به سبب افزایش درآمدهای نفتی بالا رفت و در این دو دوره صنایع و تولید داخلی ما آسیب فراوان دید. نخستین بار در ابتدای دهه 50 که تازه صنایع ما به وجود آمده بودند و کمتر از یک دهه از عمر آنها گذشته بود، به یکباره با افزایش درآمدها نفتی، نقدینگی به سرعت افزایش یافت و کشور با تورم بالای 20درصد مواجه شد. باوجود تورم بالا قیمت ارز پایین نگه داشته شد و ورود کالاهای خارجی رونق یافت. انقلاب اسلامی درسال 1357 و بروز جنگ تحمیلی درسال 1359 شرایط کشور را تغییر داد، به همین جهت امکان بررسی عواقب شوک اول نفتی وجود ندارد. در زمان شوک نفتی اول سیاستگذاران اقتصادی کشور به بهانه جلوگیری از تورم و افزایش رفاه، اجازه ندادند تا قیمت ارز واقعی شود که این موضوع سبب شد تا تولید داخلی گرانتر از نوع مشابه خود درآمد واردات افزایش یافت و صنایع نوپای کشور کم رمق شدند. وقتی قیمت ارز پایینتر از قیمت واقعی خود نگه داشته میشود، در حقیقت دولت به تولیدکنندگان خارجی یارانه میپردازد و منابع ارزی کشور به راحتی صرف خرید کالاهای مصرفی میشود. به همین خاطر است که در دورهیی که ارزهای فراوان با قیمت غیر واقعی در بازار پمپاژ میشود، سفرهای خارجی زیاد شده و عملا منابع مالی کشور در مناطق دیگری از دنیا خرج میشود.
در زمان وفور درآمدهای ارزی و غیر واقعی نگهداشتن ارز چون تولید داخلی گرانتر از نوع خارجی است عملا درِ کشور به روی واردات انواع کالاهای مصرفی نظیر تلویزیون، یخچال، لوازم کانگی، مواد شوینده و بهداشتی، خودرو و... باز میشود. در رژیم قبل متولیان اداره کشور عجله زیادی داشتند تا توسعه در کمترین زمان رخ دهد. آن زمان شعار حرکت به سمت تمدنهای بزرگ داده شد. اما مجموعه سیاستهای جاهطلبانه و نادرست کشور را با بحران مواجه کرد و عملا زمینههایی برای ایجاد اعتراض هاو نا آرامیها در کشور ایجاد شد و نهایتا انقلاب رخ داد.
مشابه همین سیاستها برای دومین بار در اواسط دهه 80، زمانی که قیمت نفت بهشدت بالا رفت، رخ داد. در آن زمان شما دیدید که حتی میوه هم از کشورهای دور دست وارد میشد چرا که برای واردکننده صرفه اقتصادی داشت و محصول باغدار داخلی گرانتر از باغدار خارجی بیرون میآمد. در این دهه هم قیمت ارز با فشار دولت پایین نگه داشته شد و برخی داعیه مدیریت جهانی و تبدیل شدن به ژاپن اسلامی را داشتند. در این سالها تولید داخلی بسیار ضربه خورد و عملا صنعت نیمه جانی که باقی مانده بود، با تکرار آن سیاستهای نادرست، تیر خلاصی خورد تا دیگر نتواند روی پای خود بایستد. بنابراین اگر امروز میبینیم که برندهای کشور یک به یک از بین میروند نتیجه بیماری هلندی است که بر اثر وفور درآمدهای نفتی حاصل میشود و سیاستگذاران اقتصادی کشور راهی را در پیش میگیرند که با تکیه بر درآمدهای سرشار نفتی، تولید داخلی را رها کرده و زمینه را برای واردات کالا فراهم میکنند. حال که در سال 95 قرار گرفتهایم همان صنعت رو به احتضار با توجه به رکود موجود در بازار که ناشی از کاهش سطح درآمدهای مردم است، با توجه به اینکه محصولاتی بهروز و با تکنولوژی بالا به تولید نمیرسانند از رده خارج شده و محکوم به مرگ میشوند. بنابراین میتوان گفت که مجموعهیی از سیاستگذاریهای نادرست اقتصادی باعث شده تا تولید کشور ناکارآمد شود و تمام مشکلات ناشی از آن برای دولت یازدهم باقی بماند. همیشه گفته میشود که وظیفه سیاستگذاران، اقتصاددانان، قانونگذاران و تصمیمگیران کشور از پزشکان سنگینتر است چون پزشک برای یک فرد تصمیم میگیرد و اگر او اشتباه کند یک فرد از میان میرود اما اگر اقتصاددانان تصمیمهای نادرست اقتصادی بگیرند، باعث خواهند شد تا ثروت یک ملت از دست برود که گاهی جبرانناپذیر میشود.
این اعتقاد وجود دارد که کره و چین پیش از ما توسعه خود را شروع کردند اما بسیار جلوتر از ما حرکت کردند. راز موفقیت این کشورها در عرصه رقابت چه بوده است؟
آنان توانستند با بازسازی نهادهای خود از جمله دولت و دیپلماسی اقتصادی به توسعه روی آورند. امروز کره آنقدر توسعه یافته که محصولات شرکتی نظیر سامسونگ را میتوان در اغلب فروشگاههای امریکا دید. چه غروری از این بالاتر که محصولی کرهیی در کشوری که خود مهد تولید علم است، عرض اندام کند. کشورهای شرق آسیا به خوبی دریافتند که با توسعه اقتصادی میتوانند رشد اقتصادی و رفاه عمومی برای مردم ایجاد کنند. آنها با اولویت دادن به رشد و توسعه اقتصادی، ارتقای سطح فناوری و افزایش تولید رقابتی و با توجه به قانونمندیهای علم اقتصاد فضای مناسبی برای سرمایهگذاران داخلی و جذب سرمایههای خارجی فراهم کردند. بنده مدتی است که روی توسعه چین کار میکنم و میبینم که عامل توسعه این کشور همان افرادی هستند که پس از تسلط حزب کمونیست از این کشور مهاجرت کردند. اما این حزب از اواسط دهه 1980 با در نظر گرفتن مشوقهایی توانسته چینیهای مقیم سراسر جهان را بسیج کند که سرمایه شان را وارد این کشور کنند؛ در عین حال با جلب اعتماد چینیهای مقیم خارج، سایر سرمایهگذاران را نیز به سرمایهگذاری در این کشور ترغیب کرده است.
به نظر شما این الگو میتواند برای ما راهگشا باشد؟
بله، ایرانیها در هر جای دنیا که باشند قلبشان به یاد وطن میتپد و هر چه سن آنها بالاتر برود این احساس تعلق خاطر بیشتر میشود. ظرفیت بزرگی میان ایرانیان خارج از کشور وجود دارد که بهتر است به کار گرفته شود تا آنان بتوانند سرمایههای فکری و مالی شان را وارد کشور کنند یا اینکه به واسطه ارتباطشان مسبب جذب سرمایهگذاریهای خارجی در کشورمان شوند. طبیعتا اگر فضای کسب و کار به نفع تولید و سرمایهگذاران پیش برود آنها با تمام وجود به کشور میآیند و سرمایههایشان را در جهت تولید انواع کالا و خدمات به کار میگیرند و برندهای جدیدی را به وجود میآورند. به هر حال اگر جنگلی به هر دلیل از بین برود باید نهالهایی کاشته شود تا به باروری برسد. اگر امروز ارج و آزمایش دیگر نیستند، بهتر است فضایی را به وجود آورد تا سایر برندها متولد شده و با بهکار گرفتن تکنولوژیهای بالا و شرکای خارجی، محصولاتی را به تولید برسانند که هم قیمتی رقابتی داشته باشد و هم از نظر کیفیت بتواند با نوع مشابه خارجی خود به رقابت بپردازد.
غیر از مدیریت نادرست منابع به هنگام درآمدهای نفتی چه عوامل دیگری در مرگ برندهای ایرانی موثر بودند؟
عمر یک واحد تولیدی بسته به بازار عرضه و تقاضا دارد. هر چه تقاضا بالاتر باشد، تولید بالا رفته و هزینه تمام شده پایین آمده و در نتیجه سود بیشتری عاید بنگاه میشود. در ارج و سایر بنگاهها چنین اتفاقی رخ نداد و با توجه به سلب مالکیتی که در اول انقلاب صورت گرفت این نوع شرکتها به صورت تخصصی اداره نشدند. طبیعی است در چنین شرایطی بنگاه نمیتواند به برنامههای بلندمدت 20 و 30ساله بیندیشد و با تغییر دولتها، جریان تولید هم تغییر مییابد. از سویی دیگر اتفاق نامیمونی که در دولت قبل رخ داد، خصوصیسازی بود که این شرکتها به دست مدیران ناکارآمد یا شرکتهای شبهدولتی افتادند که عمدتا هدف مشخصی برای تولید و احیای و نوسازی آن نداشتند و عملا بنگاههای خصوصی شده را به سمتی بردند که جز زمین ارزش دیگری برای برخی برندها باقی نماند. امروز ارزش زمینهای کارخانه آزمایش و ارج بسیار بالاست و کسانی که به مرگ این برندها راضی بودند، خوب میدانند که چه ثروت عظیمی از نظر وسعت زمین این کارخانهها وجود دارد و به دنبال این هستند تا با از کار انداختن خطوط تولید این زمینها را به ساخت و ساز اختصاص دهند مثل همان بلایی که سر چیتسازی ری یا نساجی مازندران آوردند.
عملکرد دولت یازدهم در این زمینه چگونه بوده است؟
به نظر میرسد، متولیان اقتصادی دولت که در شرایط بسیار سختی اقتصاد ایران را تحویل گرفتند به خوبی توانستند به اداره آن بپردازند و زمینه را برای انجام جراحیهای عمیقتر آماده کنند. این دولت اقتصاد ویرانی را به دست گرفت و از روز اولی که بر سر کار آمد بازسازی آن را آغاز کرد. امروز خوشبختانه به جایی رسیده که میتواند با توجه به بستر ایجاد شده، زمینه را برای رشد تولید و احیای صنعت کشور فراهم آورد. به نظر من خروج از وضعیت رکودی کنونی به تنهایی از عهده دولت بر نمیآید.
ایجاد فضای مساعد برای سرمایهگذاری به عزم ملی و همکاری و هماهنگی نهادهای مختلف نظام جمهوری اسلامی ایران، از جمله قوه مقننه و دستگاه قضایی نیازمند است. با توجه به ورشکستگیهای گسترده در سالهای اخیر، بخش خصوصی بهشدت محتاط شده و رویه صبر و انتظار پیش گرفته است. با تضمین ثبات در فضای اقتصادی کشور به گونهیی که سرمایهگذار، افقی روشن را برای خود متصور شود و به برنامهریزی برای تولید بپردازد، خروج از رکود ممکن خواهد بود. پیام اقتصادی تعطیلی ارج و برندهای مشابه این بود که اگر فضای کسب و کار نامساعد باشد و صاحبان سرمایه داخلی و خارجی گرایش به فعالیت بلندمدت، مولد و اشتغالزا نداشته باشند، صنعت ما رشد و توسعه نخواهد یافت و به مرگ زودرس محکوم میشود. با توجه به وضعیت نامطلوب تولید، به ویژه در بخش صنعت و از میان رفتن فرصتهای شغلی در واحدهای کوچک، متوسط و بزرگ باید هرچه زودتر جهت ایجاد اعتماد در فضای اقتصادی کشور اقدام کرد. این گام دشوار به تفاهم و تعامل نهادهای مختلف حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران نیازمند است.