دنیای اقتصاد (یکشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰)
نه اشتباه نکنیم. هنوز زمان آن نیست که از گزارش f2f مبنی بر افزایش صادرات ۴۰ میلیون دلاری منسوجات ایران به ترکیه خوشحال باشیم و با سربلندی آمار مبهم افزایش صادرات را به رخ همگان بکشیم؛ البته طبق معمول.
درگیری در این موضوع بر سر خود صنعت نساجی نیست. نکته جالب در اینجا است که مواد اولیه در کشور برای این صنایع بسیار اندک یا بسیار دیریاب است. بسیار خوب. اما زمانی که با هر وسیله و هر قیمتی این مواد اولیه به وجود آمد و صاحبان صنایع خوشحال شدند که کارخانه شان تعطیل نمیشود و چرخ تولید به راه افتاد – و البته که انرژی فراوان مصرف شد – و کارگران سر کار خود بازگشتند و محصول نهایی اعم از پارچه و نخ و الیاف و … تولید شد؛ حالا چه کنیم؟
هر عقل سلیمی یک پاسخ میدهد: روانه بازار کنیم. بسیار خوب. اما کدام بازار؟ بدون شک اکثر تولیدات اینچنینی صنعت نساجی مصرف کننده نهایی ندارد. به این معنا که این تولیدات به صنایع دیگر میرود تا محصول نهایی آنجا تولید شود. مثلاً صنعت پوشاک. این گره اصلی داستان است.
اما وضعیت مثلاً همین صنعت پوشاک ما در داخل کشور چگونه است؟ در جایی که به گفته دبیر اتحادیه تولید کنندگان و صادر کنندگان پوشاک ۷۰ در صد کالای پوشاک کشور را تولیدات خارجی تأمین میکند پس چندان دور از ذهن نیست که صادرات منسوجات ما به ترکیه افزایش داشته باشد. نکته ریز و طلایی در همینجاست. صنعت نساجی کشور خود را به هر دری میزند که مواد اولیه خود را بدست آورد تا ماده اولیه به ترکیه صادر کند! و بعد ترکیه و امثال آن همین مواد اولیه را به محصول نهایی تبدیل کنند و باارزش افزوده چندین برابری به کشور ما صادر کنند و آنوقت ما افتخار کنیم که پوشاک ترکیهای به تن میکنیم. یا حتی بدتر از این آنکه برای فروش همان ۳۰ درصد تولید پوشاک داخلی خود هم گاهی مجبور باشیم بر روی تولیدات خود نام و برند خارجی بگذاریم. اینجاست که کشورم لباسش را عوض میکند.
در جایی که میتوان رشته ارزش افزوده از مواد اولیه تا محصول نهایی را در داخل کشور داشته باشیم با هزاران زحمت تولیدات خود را صادر میکنیم که محصول نهایی وارد کشور کنیم. بدون شک صنعت نساجی با توجه به قدمت و سابقه آن در ایران یکی از صنایعی است که مزیت نسبی فراوانی در کشور دارد. از توان تولید مواد اولیه ابتدایی تا وجود کارخانجات و صنایع وابسته به منسوجات برای تولید محصول نهایی همه در کشور موجود است اما نگاه دقیق به این مسائل که بعضا نیاز به تحلیل چندانی هم ندارد موجود نیست.
الگوهای خوشههای صنعتی در دو دهه گذشته در کشورهای توسعه یافته شکل گرفتهاست و امروزه کشورهای ایتالیا، ژاپن، انگلیس و آمریکا و... دارای خوشههای متعددی هستند. اما نکته اساسی این است که هیچ کشوری در همهٔ رشتههای صنعتی دارای مزیت نیست و به همین ترتیب نمیتواند در همهٔ رشتهها دارای خوشههای صنعتی باشد. پس اگر ما این خوشههای دارای مزیت را به درستی شناسایی و اولویت بندی کرده سپس سیاستهای صنعتی و حمایتهای خود را متمرکز بر توسعهٔ خوشههای مذکور نماییم پیش بینی این است که این مدل توسعهٔ صنعتی مثل سایر کشورها در ایران نیز موفق خواهد بود و به موتور محرکه صنایع دارای مزیت کشور تبدیل خواهد شد. همچنین واردات رسمی و غیر رسمی در بخش نساجی بسیار زیاد است. حمایتهای تعرفهای برای این صنعت چندان موثر نیست. برای حفظ و ارتقاء رقابت پذیری این صنعت باید راهبردهای ویژهای اتخاذ گردد.
هماکنون صنعت نساجی در مقام یکی از معیارها و شاخصهای توسعه کشورهای مختلف است به گونهای که در میان ۱۰ کشور عمده صادرکننده محصولات نساجی در جهان ۷ کشور از ممالک پیشرفته هستند و ارزش صادرات سالانه این محصولات در دنیا به بیش از ۲۶۰ میلیارد دلار بالغ میشود که از این جهت بعضاً به عنوان دومین صنعت مادر تلقی میشود. در این میان کشور ایران نیز با توجه به سابقه تاریخی خود، به طور قطع توانایی حضور در بازارهای جهانی را دارد، قطع به یقین صنعت نساجی کشور یکی از صنایع صاحب مزیت در ایران است که میتواند با ایجاد خوشههای صنعتی به هم وابسته روند تولید مواد اولیه به کالای نهایی را در داخل کشور داشته باشد. اما این بیش از هر چیز نیازمند نگاه دقیق هم از سوی دولت و هم از سوی صاحبان این صنعت به وضعیت فعلی و راهکارهای موجود در توسعه صنعتی است.