صنعت نساجی ایران هنوز به لحاظ شمار کارگران و تعداد واحدهای تولیدی پس از صنایع غذایی، در رتبه دوم رشتههای صنعتی است.
اما
کیفیت تولیدات و قیمت تمام شده آن، راه را برای رقابت با کالای مشابه
خارجی تنگ کرده است و قاچاق گسترده پوشاک نیز مزید بر علت شده و این صنعت
را در تنگنا قرار داده است. چرا؟ یکی از دلایل آن به سابقه تاریخی آن
برمیگردد که بخشی از این تاریخ را به نقل از کتاب «مجموعه مقالات ریشههای
رشد شاخههای شکوفایی» میخوانید.
داستان صنایع جدید در ایران
معاصر، ارتباط تنگاتنگی با وقوع انقلاب صنعتی در اروپا و سرازیر شدن
کالاهای ارزان قیمت ماشین ساخت اروپایی به کشورمان پیدا میکند. درست از
همین زمان به بعد صنایع داخلی کشور که چنان سیری را پشتسر نگذاشته بودند،
گرفتار رقبای خوشرنگ و آب و ارزان قیمتی گردیدند که سیلآسا با دستهای
زورمند سیاسی وارد بازارهای ایران میشدند.
آنچه بیش از پیش صنایع کشورمان را در
مقابل این رقبای جدید، بیپناه و درمانده کرد وضعی بود که به واسطه عهدنامه
ترکمانچای میان ایران و روسیه ایجاد شد و کمکم تمام کشورهای اروپایی، طبق
قانون«دول کاملهالوداد» بدان پیوستند. این قانون، عوارض گمرکی کالاهای
وارداتی را به میزان بسیار کم(4درصد) در نظر میگرفت. نتیجه آن که صنایع
داخلی مقهور کالاهای ماشینساز خارجی شدند. این روند تا نابودی کامل صنایع
عمده داخلی پیش رفت.
در آستانه مشروطیت سخنانی چند در باب نجات
اقتصاد ملی گفته شد و صنعتگران نیز با تشویق دلسوزان و نخبگان سیاسی
اقداماتی کردند، اما این جنبش نیز چندی نپایید. با حکومت رضاشاه و پس از
برقراری ثبات سیاسی و آماده شدن بسترهای حقوقی و نیز بسته شدن مرزهای تجاری
کشور، صنایع داخلی در سطحی وسیع شروع به کار نمودند. چندین کارخانه معظم
نساجی در کشور به راه افتاد که مرکز آنها اصفهان بود. شهری که آن زمان به
منچستر ایران شهرت یافت.
رونق اقتصادی خصوصا در زمینه صنایع نساجی
روند صعودی خود را طی میکرد که جنگ جهانی دوم از راه رسید. تبعات جنگ از
یکسو و باز شدن مجدد مرزهای تجاری کشور و سرازیر شدن پارچهها و لباسهای
ارزان قیمت خارجی از سوی دیگر، صنعت نساجی داخلی را که به نوسازی بنیانی
نیازمند بود، دوباره زمینگیر ساخت و درگیر بحرانهای پیچیده و سختی نمود
تا بدانجا که کارخانههای بسیاری تعطیل شد و دولت و بانکها- که طلبکاران
عمده کارخانه بودند- خود مالکیت آنها را در دست گرفتند. از سوی دیگر
کارخانههایی که مقتضای زمان را شناخته، با مدیریت صحیح به نوسازی و توسعه
کار خود همت گماشتند، رونقی یافته و بازاری به دست آوردند که تعدادی از
آنها هنوز هم برقرار میباشند.
اوضاع صنعت کشوردر آستانه مشروطیت
از
علل نابسامانی وضع صنایع ایران در عهد قاجار سخن گفته شده است. در بدو
مشروطیت گفته میشد:« شاید تمام بازارهای بلاد ایران سراپا امتعه و اقمشه
خارجه است. مردم کارگزار و خدمتکار خارجهاند که آن امتعه را پول نقد کنند و
تقدیم آنان نمایند.»
اندیشمندان آن روز معترض بودند که «غالبا
مالالتجاره آنها(تجار اروپا) فقط از نتایج صنایع و حرفههایی است که از
مهارت در اعمال فنون و تشکیل کارخانه و فابریکها، از روی قواعد علمی حاصل
است.... نه چون ما که مواد معیشت و سرمایه ملت به خارج نقل میکنیم... یعنی
طلا و نقره مملکت را دادن و چیزهای غیر مفیده گرفتن و پنبهای که حاصل خود
ایران است یک من چند قران به فرنگان دادن و یک من بیست تومان باز خریدن و
به کل دست اهل مملکت را از کسبوکار و صنعت و حرفت مقطوع ساختن.»
در
این وضعیت تجار ایرانی تبدیل به بازاریاب کالاهای خارجی شده بودند،«تجار
مملکت ما دلالی برای خارجه میکنند... صبح منتظرند که نفت وارد شود. ظهر
منتظرند قند وارد شود و عصر منتظرند چای و شکر و قماش وارد شود. شب تا ساعت
هفت خواب به چشم مبارکشان حرام، مشغول دفترداری خارجه هستند.»
نهضت اقتصادی عصر مشروطه
پیش
از این باید گفت که ترویج کالاهای وطنی و مبارزه با مصرف کالاهای خارجی در
اصفهان سابقهای طولانیتر داشت. این امر دست کم به سال 1316 قمری و
تاسیس«شرکت اسلامیه» به وسیله چند تن از بزرگان شهر از جمله همین حاجآقا
نورالله و حاج محمدحسین کازرونی برمیگردد. اگرچه این شرکت در آستانه
مشروطیت نیز فعالیتهایی داشت، اما چنان که پیدا است کار شرکت چنان در عرصه
تولیدی درخششی نداشته و کمتر سخنی از آن یا کوششی در جهت تجدید حیات آن در
منابع آن زمان دیده میشود.اولین بنگاه تولیدی پس از مشروطه تحت
عنوان«شرکت شرافت» با مشارکت بزرگان شهر به سال 1325 قمری تاسیس گردید.
شرکتی که مقصود آن«ترویج امتعه وطن و رفع احتیاج از خارجه و توسعه دایره
مکاسب و سایر مصالح عامه» بود. نخستین جلسه آن در خانه سید حسن بنکدار،
نماینده اصناف در انجمن ولایتی، برپا گردید.
گویا شرکت شرافت به زودی
آغاز به کار کرد، چرا که دو ماه بعد محصول این شرکت را- که لباس نظامی بود-
به انجمن ولایتی عرضه داشتند و مورد تحسین قرار گرفت. گفتنی است مطابق این
خبر، لباسی نیز از «منسوجات شرکت اسلامیه» نمایش داده شد که نشان میدهد
شرکت مذکور نیز به فعالیت مشغول بوده است.در این فضا نوعی خط تحریم
نانوشته کالاهای خارجی نیز به راه افتاد.
طبیعی است در مقابل این
جنبش اقتصادی، دفاتر بازرگانی خارجی مستقر در شهر که سالها بدون دغدغه بر
بازار اصفهان سیطره یافته بودند، ساکت ننشسته و با روشهای مختلف سعی کردند
دوباره خود سکاندار بازار شوند. یکی از این روشها ارزان کردن موقتی
محصولاتشان بود.اما این نهضت اقتصادی نیز، به مانند دیگر ابعاد و وجوه
انقلاب مشروطیت، چندی بعد به خاموشی گرایید و سرد شد. چهار سال پس از
مشروطه روزنامه زایندهرود مردم را مورد انتقاد قرار داد که «با حالت حاضره
که مصنوعات وطنیه رو به زوال و بازارش کساد است و صنعتگران قرین فقر و
فاقه هستند، میتوان ملت ایران را ترقیخواه گفت یا نه؟ امروز همین اصفهان
تنها اشخاصی که صنعت آنها نساجی است افزون از هزارند که در این صنعت کمال
مهارت دارند و منسوجاتشان در لطافت و زیبایی با منسوجات خارجه برابری
میکند، معذلک از کساد بازار و عدمخریدار، تمامی دچار فقر و فاقه هستند.»
صنایع ایران پس از جنگ جهانی اول
مدتی
پس از مشروطه، جنگ جهانی اول واقع شد و به واسطه بحرانهای عمیق سیاسی،
اقتصادی و اجتماعی که پیامد این حادثه بود، همان بنای سستی که نهاده شده
بود، فرو ریخت و دوباره اوضاع اقتصاد اصفهان به حال سابق برگشت.
داستان
اسفبار صنایع در این شهر در سال 1299 خورشیدی به این تلخی بود: «اصفهان تا
بیست سال قبل از این، از حیث صناعت و تجارت یکی از بلاد مهم ایران محسوب و
از روی حقیقت مقام ارجمندی را نسبت به سایر ولایات پیدا کرده و محتاجالیه
عموم اهالی ایران، بلکه بعضی از ممالک خارجه گردیده بود... لیکن به فاصله
این مدت قلیل چنان این ابواب صنایع معدوم و این صناعتهای گوناگون نیست و
نابود شده است که از هزار باب دکان چیتسازی بیش از پنج شش باب و از سیصد
باب دکان صباغی بیش از ده باب و از ده هزار دستگاه قالیبافی متجاوز از صد
دستگاه وجود ندارد و سایر صنعتهای دیگر به کلی از بین رفته....» وقتی چند
ماه بعد مجله فلاحت و تجارت در مقالهای مهمترین محصولات طبیعی و صنعتی
ایران را برمیشمرد، از جهت «منسوجات» فقط شهرهای یزد، کاشان، خراسان و
کرمان را قابل اهمیت دیده است و آنچه اصفهان را در آن سرآمد میداند، فقط
صنعت قلمکار بود.
در این اوضاع ناامیدکننده و در ابتدای قرن حاضر
ناگهان نور امیدی تابیدن گرفت. چند ماه بعد اعلانی در روزنامه چاپ شد که
نشان میداد چند نفر از اصناف شهر، شرکت نساجی تاسیس کرده و محصولاتی نیز
تولید کردهاند. «چندی است که به همت چند نفر اصناف، شرکتی موسوم به «شرکت
نساجی» با سرمایه هزار تومان در تحت هزار ورقه بلیت که هر ورقه یک تومان
است، در اصفهان تاسیس شده است، والحق والانصاف همه گونه پارچههای ممتاز
اعلا بافته، به قیمت خیلی مناسب میفروشند.»کار به همین جا ختم نشد. گویا
نهضت اقتصادی دیگری در راه بود. نهضتی که بر تحریم پارچههای خارجی تاکید
داشت.
در فروردین 1301 این بار هیات تجار اصفهان – که بسیاری از
آنها تجربه عصر مشروطه را در خاطر داشتند – میداندار شده بودند: «برای
اینکه تجار، مضرات تجارت و فروش امتعه خارجه را در مملکت ایران احساس نموده
بودند، از چند ماه پیش از این «هیات تجار محترم اصفهان» که مجلس اتحادیه
دارند و اغلب در مسائل اقتصادی مذاکره و مشاوره مینمایند، پس از تبادل
افکار و فقط به نام حفظ ایران از فنا و اضمحلال و فقط از روی عواطف
وطنپرستی، با یکدیگر متحد شده و ترک استعمال امتعه خارجی و تجارت آن، با
یکدیگر عهد و میثاق نمودند.»
گویا این حرکت هیات تجار، تاثیری هم در
بازار داشت؛ چراکه تجارتخانههای خارجی را به واکنش واداشته بود: «در اثر
اعلان هیات محترم تجار و اتحاد عمومی در ترک استعمال منسوجات خارجی، امتعه
خارجی ارزان و کساد بود و حتی «تجارتخانه زیقلر» حاضر شد که در فروش اجناس
خود، تومانی سه قران تخفیف بدهد، معذلک از طرف عموم در خرید آنها رغبتی
مشهود نشد و چنانچه در جراید خواندهایم در نتیجه اتحاد تجار اصفهان در ترک
امتعه خارجی، تجار بلاد دیگر هم در این مشروع مهم با اصفهان هم آواز شده و
در شیراز و یزد و کرمانشاه و جاهای دیگر همین رویه را تعقیب نمودهاند.»
ماه
بعد معلوم شد که هیات تجار اصفهان طرح ایجاد یک کارخانه ریسمانبافی را
نیز در خاطر میپروراندهاند. در نامهای به امضای «یک نفر کاسب» در
روزنامه صبح امید، ضمن اشاره به این موضوع، مشکلات ایجاد کارخانه را نیز
گوشزد آنان کرده است. مشکلاتی از قبیل نبودن قوانین حمایت از سرمایهگذاران
صنعتی:
«نظر به تصمیم چند ماه قبل تجار محترم راجع به استعمال
اقمشه وطنی و ایضا نظر به گفتوگوهایی که در جریان است راجع به ورود
کارخانه ریسمانبافی، لازم میدانستم این چند کلمه را به عرض قارئین آن
جریده ملی برسانم... ماشین و کارخانه باید در مملکتی باشد که امور جاریه در
تحت قانون و محدود باشد. رای شخصی به هیچ کار نیاید، ورنه در چنان مملکت
هر چه کارخانه بیاید، میرود به جایی که کارخانه کهریزک رفت.»آیا کارخانه
ریسمانبافی هیات تجار برپا گردید؟ «سرنوشت شرکت نساجی اصفهان» به کجا
رسید؟ درست نمیدانیم»، اما میتوان حدس زد اگر شرکت مزبور رونقی یافته
بود، بیش از اینها در منابع ماندگار میشد.
منبع: دنیای اقتصاد